"دست نوشته های یک بازنده"
دل نوشته های یک پریشان
قصه اینطور شروع میشود ساده تمام میشوم
نظرات شما عزیزان:
تو لبخند میزنی
من ساده ام
به خود می گیرم تمام آن لبخند هارا
ساده دل میبازم به تمام لبخندهایت
ساده ام دیگر
ساده رنگ میباز لبخند هایت
باز بخود میگیرم
ساده دلم میشکنــــــــــــــد
ولی
تو خوب میدانی
و من خوب فهمیدم
نه دلیل لبخندت بودم
و نه دلیل اخمت
فقط ساده بودم
دل سپردم
به دلی که از اول برای من نبود
ولی عیبی ندارد
ساده میـــــــــــــــــــــــــــــــروم
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:ســـــــــــــــــــــــــــــآده, ساعت
15:39 توسط یه زمانی فراز بود
Power By:
LoxBlog.Com |